صدای جیغ های سرشار از ذوق کودکی هایمان در گوشم میپیچد! خنده و گریه هایی که فاصله شان حتی چندثانیه هم نمیشد ؛ عمو زنجیر باف هایی که دوتایی میخواندیم ؛ تاب تاب خمیر ها ؛ آسیاب بچرخ ها ، یا... گردو شکستم ها...! بازی مورد علاقه اش بود... لبخندی...
عاشق آن آرامشی هستم که جهان پس از مرگِ آخرین نفر به خود می بیند و در سایه خدایی می خوابد که شبیه هیچکدام از آنها که خریدیم و فروختیم نیست نشاطِ هیچ پاسخی به هیچ پرسشی مناسب است و ترس کودکانه ای سکوت را می لرزاند آری، عاشق آن...
من هنوز هم ،هر صبح، چشم که باز میکنم برای موهای جو گندمیِ ،کنار شقیقه هایت می میرم ... و هر روز بیشتر میفهمم که کودکانه تر از قبل به حمایت و آغوشت نیاز دارم .... میدانی من تا همیشه عاشق خواهم ماند صد بار به عقب برگردم نه سیاستمدار...
زنانه عاشق شو ؛ مردانه از عشقت محافظت کن ؛ و کودکانه سالهای سال عشقت را تازه نگهدار .
هستند مردانى که در کنارشان آرامش به جان زندگیت مى افتد ! همان هایى که مى توانى بى دغدغه به احساسشان لم بدهى و مطمئن باشى که بین زمین و زمان معلق نمى مانى ! هستند مردانى که پشت صلابت مردانه شان قلبى به وسعت دریا دارند که کودکانه برایت...
تاب میخوری... روی پاییز... دوستت دارم هایم هولت میدهند... کودکانه ذوق میکنی... عاشقانه میخندی و می گویی: محکم تر... و من فریاد میزنم...
بزرگ کسی است که: قلبش کودکانه قهرش بی کینه در دوست داشتن بی ادعا و بخشش اش بی منت باشد
صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه آن یاقوتها را پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ است و زیبا نامش انار است
میان قهر من و تو ! همیشه حق با توست... چه کودکانه دلت ،شوخ طبع و لجباز است ! ️️️
حرفهاے زیادے بلد نیستم . . . من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه اے از لبخندت ک حرفهایم را دزدید !! از عشق چیزے نمے دانم اما دوستت دارم . . . کودکانه تر از آنچه فکر کنے !!
باز باران...اما کو ترانه؟ کو دو دست کودکانه؟ کو نگاه عاشقانه؟ کو سلامی بی بهانه؟ دل شکسته،قد خمیده،آخر دنیا رسیده. بی کسی تنها رفیق است، دلخوشی با ما غریب است چشم در چشمان باران هیچ کس جز او نمانده از میان جمع یاران باز باران باز هم دستخوش به باران.!
دِلم ️چِه کودکانه بَهانه ی تو را می گیرد
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر گونه های سرخابی کودکانه شان می دمد تا خواب را در سایه های کوتاه دیوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر کرده است . کلاسها با آغوش باز در آستانه...
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و شوق کودکانه در پیاده روها، بوی نمره های بیست، بوی دفتر حساب و مشق های ناتمام، بوی دوستی و مهر و محبت است…
![- ێاښمێڹ ڣٺحے "Lakposht" -](https://zibamatn.ir/avatar/644_1638866741_2076.jpg "- ێاښمێڹ ڣٺحے "Lakposht" -")
