پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
منظره ایپیشِ چشمِ پنجره استکه بر فشارِ گلویِ اتاقممی افزاید؛پاییز، عصر، باران، بالکن،لب هایتو لب هایی دیگر...«آرمان پرناک»...
لبخند لب منظره ها را تو بکشپایان شب دلهره ها را تو بکشبردار قلم به رنگ یک صبح قشنگخورشید پس پنجره ها راتو بکش...
آهسته رانندگی کن و از منظره لذت ببر. سریع رانندگی کن و به منظره بپیوند....
هنگام عکاسی، فقط یک منظره را ثبت نمی کنید، بلکه آن را خلق می کنید....
زندگی یک سفر استزندگی جاده و راهی است به آن سوی خیالزندگی تصویری است که به آئینه دل می بینیزندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگریزندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشیزندگی منظره است، باران استزندگی برف سپیدی است که بر روح تو بنشسته به شب......
چشماتو باز کن و ببین داره برف می بارهخدا امروز قشنگ ترین منظره ها رو برای تو ساخته...
و تو بکرترین منظره ایمثل درخت پرتقالکه در پاییز به بار نشسته باشد...
کلماتی بفرستکه خلاصم کند از دلتنگیکه منوّر بزند در روحم...مین خنثی شده راهیچ امیدی به عوض کردن این منظره نیست...
در نگاهمتو فقط منظره ی دلخواهی...