متن پرتقال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرتقال
انگاه که برتو رسم
برایم بجای تمام بوسه ها
اغوش ها لمس بودن ها
بجای تمام دوستت دارم هایی که شرم مانع گفتن شد برایم پرتقال پوست بکن
یادش بخیر!
یک زمانی تمام دلخوشی مان
بعد از مدرسه،
همین عطر پرتقال و یک پتوی گرم و نرم بود،
که دور خودمان بکشیم و ڪنار بخاری بنشینیم!
آن موقع تمام دغدغه مان این بود که:
\عروسک صورتی قشنگمان گشنه اش نشود وما حواسمان نباشد\
عصرهایمان با لی لی و...
اولین بار که دیدمش...
تو جشنواره شُعَرا بود...
دستم خورد به لیوان آب پرتقال
ریخت رو پیرهن سفیدِ زیر کتش!
رنگم پرید... لرزیدم! مثل همیشه
گند زدم! همه یه جوری نگام کردن!
ترسیده بودن... الکی که نبود!
شاعرِ معروف بود! برنده جشنواره!
داشت گریه م میگرفت که لبخند
زد! دستمالی...
☔️♡ برام پرتقال پوست کند...
توی پیش دستی جلوم گذاشت
و با ذوق گفت: بفرما! نوش جون♡
خواستم بگم: ممنون! خودت بخور!
من چیزای ترش شبا قبل از خواب
نمیتونم بخورم... معده درد میگیرم!
ولی وقتی دیدم چجوری منتظره
تا پرتقالی که با دستای خودش
پوست کنده و پر پر...
نارنجی من!
با رفتنت
ناقص شد رنگ هایم
حالا چگونه رنگ بزنم
پرتقالِ دوست داشتنِ
نقاشی ام را؟