در انتظار تو می میرم و در این دم آخر دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت
جانم به ماتمت رود از تن به در ولی داغ توام نمیرود از دل به در پدر
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست ما نیز بسازیم به تقدیر الهی
صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی
پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من تن نیستی که جان دهم و وارهانمت
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن کاین بود عاقبت کار جهان گذران
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا روزی وفا کنی که نیاید به کار من
دل به هجرانِ تو عمریست شکیباست ولی بارِ پیری شکند پشتِ شکیبائی را
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانیم
دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی
27 شهریور، روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
دلا دیشب چه می کردی، تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل، تو هم گشتی رقیب من