شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
صیدی است در قفس مروارید چشمانم تا اشتیاق آمدنت فرزانه محمدیان...
با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق به سوی شما آیند ......
چطور میشود به یک پروانه تبدیل شد ؟باید آنقدر آرزو و اشتیاق پرواز داشته باشی که دیگر دلت نخواهد کرم باقی بمانی...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل مندل من می داند و من دانم و دل داند و من...!...
اشتیاقی نیست خندیدن در این دنیا مگردستی از غیب آید و بر لب بیارد خنده را...
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآاشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ...
وقتی انسان آموخت،آن هم نه فقط بر روی کاغذ،که چگونه با رنج هایش تنها بماند و چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد...