پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تلخ که می شوی …برای شیرین شدنتدلم شور می زندبه چشم دیگری!...
چشمانش شور بود اما خودش بی نمک...
دل چاره ندارد جز سکوت...و چه طعم شوری دارد سکوتی را که نمیشود فریاد زد!...
سیب و انار و پسته، شیرین و ترش و شورطعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ستحالا که دوستان همه جمعند دف بیارچشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست...
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست......
همیشه یک نفر جای تمام شهر غمگین استزنی تنها که دیگر در سرش شوری نمی افتد...