پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نه جانم کسی بعد از کسی نمیمیرد!زانوی غم بغل کرده ای که دلش برایت بسوزد تا شاید برگردد؟!اصلا برگردد که چه؟!بلند شو؛چایی بنوش!پنجره را باز کن...طلوع را دیده ای؟کدام غروب تا آخر، غروب ماند؟صورتت را لمس کن...خودت را ببین؛خودِ دوست داشتنی ات را...خودِ بد و خوبت را نگاه کن!پرده ها را کنار بزن...حاشیه ها را دور بریز!تو آنقدر بزرگ و خاصی که لایق دوست داشته شدن هستی حتی تا نهایت پرستش!چرا خودت را تمام کنی به پایِ کسی که حرامت...
جنگجو نبودم اما جنگیدن را خوب یاد گرفتم!در هیچ میدانِ جنگی تن به تن نجنگیدم،در هیچ میدان جنگی کسی را نکشتم...در هیچ میدان جنگی نبودم اما زخم هایم بسیار است...در میانِ تمامشان زخم هایی که از پشتِ سر خورده ام بسیار دردناک تر است و نفس گیر!فهمیده ام در میدانِ جنگ انسان ها همه فکر خودشان اند آنقدر که در اولین فرصت مناسب تو را زمین بزنند تا خودشان به هر قیمتی، زنده بمانند!من نمیخواستم جنگجو باشم اما روزی، جایی، زندگی دستم را گرفت و پرتم ...
پدر...!تنها یک نام نیست...مردی است که چرخ یک زندگی را با تمام سختی هایش میچرخاند ...یک کوه است...کوه استقامتی که بودنش، عجیب دلت را قرص میکند...!...
پرده رو که کنار زدم دیدم کل خیابون، ماشین ها ، پشت بوم خونه ها...همه جا و همه جا، همش سفیدپوش شده....!انقدری جا خوردم که انگار تا حالا برف ندیدم!حسی که دارم شبیه به اینه که یهو از خواب بیدار بشی ببینی زمان خیلی رفته جلو یا خیلی عقب؛ شاید اندازه ی چند سال...!یعنی دقیقا چیزی که انتظار نداشتی ببینی...در این لحظه براتون آرزو میکنم پرده ی زندگیتون رو که کنار زدید همون چیزی رو ببینید که انتظار نداشتید براتون برآورده بشه و دلتون درست به سفیدی ...
عجب هوایی دارد این اسفنددرست مثل هوای رفتنِ تو!همانقدر دلگیر،همانقدر بارانی ......
من همیشه اعتقاد دارم زندگی واقعا هیچ چیز بزرگی نداره...و پر از چیزهای خوب و بدِ کوچیکه...!این ما هستیم که با انتخاب های درست یا غلط، به این چیزهای کوچیک ارزش میدیم...!مثلِ دغدغه های زندگی...مثلِ جایگاه آدم ها...حد و حدودشون...!این ما هستیم که خیلی چیز هارو دور از حدِ انتظار، بزرگ تصور میکنیم...و این خیلی وقت ها باعثِ توهمِ اطرافیانمون و آدم ها میشه...!درست فکر کنید تا به آدم ها و مشکلات جایگاه اشتباهی ندید!بذارید زمان به مرور ثا...
گاهی در زندگی با ناراحت ترین قلبو بی اعصاب ترین روح و روانزندگی خواهی کرد؛دیگه خودتو به در و دیوار نمیزنی،آه و ناله و شکایت نمیکنی،خیلی عادی به روزمره هات میرسی!بی اعتنا خواهی شد و به خودت که بیایمتوجه میشی که عادت کردی!و این عادت یعنی "قوی بودن"اینجاست که دیگه بزرگ شدیو میدونی که همه چیز میگذره......
اولویت شماره ی یک باشید...از اون اولویت هایی که بخاطرتون از برنامه هاشون بزنند...بخاطر شما شده چند لحظه دست از کار بکشند تا به شما جواب بدن...از اون اولویت هایی که به همه چیز و همه کس نه بگن تا برای شما وقت بزارند....اولویت آدم ها باشید نه زاپاس و جایگزین !اولویت آدم ها بودن حس خوبی داره...چون نشون میده که ارزش شما سنجیده شده !آدم ها رو باید از اولویت هاشون بشناسید...به خودتون ارزش قائل باشید.این ما هستیم که باید ارزش خودمون رو ...
همیشه ماندن، ساختن و درست کردن سخت تر از رفتن و رها کردن است!آدمِ ساختن باش نه رها کردن...زندگی آنقدر طولانی نیست که با هم بودن ها را رها کنی....!آنقدر قوی بمان که بساز خرابی ها را...اگر در مسیر زندگی به هر دلیلی خسته شدی؛ جا نزن...تسلیم نشو...!فقط استراحت کن!فردا باز هم روز دیگری ست....!...
پاییز باشد... جمعه باشد... غروب باشد... و دلتنگی ؛ دلتنگی...!عجب جمعه ی دلگیری داری پاییز !...
گاهی نمیدانی دلگیری یا دلتنگ؟خسته ای یا بی تاب؟!خشمگینی یا بی قرار؟فقط میدانی این حالت را دوست نداری که نداری...و نمیدانی برای رهایی از این حال بی قرار باید چه کنی؟!به کجا چنگ بزنی؟یقه ی کدام آدم را بگیری ؟گاهی نمیدانی که نمیدانی......