متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
یک قدم سویم بیایی، سوی تو پر می کِشم
طرح پروازم به سویت را کبوتر می کشم
باز دل دل می کنی تا تشنه ی عشقت کنی
من شراب عشق را با جام تو سر می کشم
نقش لبخند تو در چشمان من جامانده است
صورت ماه تو را از...
تِه فنجان دو چشمت تِه تقدیر من است
ارس آرامی
من گرفتار تو بودم تو گرفتار خودت
من شدم یار تو اما تو شدی یار خودت
من شدم شمع شب افروز تو در تنهای
تو شدی ماه درخشان شب تار خودت
گفته بودم که کِشم بار غمت را بر دوش
ای دریغا که شدی یار دل آزار خودت
شب و...
شبیه نقاشِ نابینای شده ام که معشوق خیالی اش را
با بی رحمیِ تمام به دار دلتنگی می کشد..
ارس آرامی
او نیمه من بود و من بازیچه دستانش
ارس آرامی
یخ زده ام در آغوشی که گرم رفتن شد..!
ارس آرامی
دست هایم
از انتظار تو یخ زد سرما بهانه بود!!
ارس آرامی
با نگاهش چنان خالی شدم از خود، مثل جلادی که متهم
دم آخر با چشم لرزان به اسم کوچک می خواندش
ارس آرامی
شبیه نقاشِ نابینای شده ام که معشوق خیالی اش را
با بی رحمیِ تمام به دار دلتنگی می کشد،
ارس آرامی
تهی شده ام
چو تخته پاره ای سوار بر موج
می روم هرجا که بادم می برد
بی اختیار
بی حس
مثل مرده ای
به روی دست ها درون تابوتی سرد
که بر روی دست های جمعیت می رود
مثل شعری بی معنا
مثل عشقی بی فرجام
مثل زیبایی تو...
حواست هست به هر دَری می زنم
باز دوستت دارم
ارس آرامی