دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
خستهام بس که دلم را به دری بسته زدملعنتی! عشق تو دروازهی عابدزاده است!...
حسود نیستمولی لال شودهرکه غیر من را عشق بنامد...
به سنت عشق گرد هم می آئیمآنجا که دوست داشتن تنها کلام زندگیست...
ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد......
عشق را هیچ...پایانے نیست...وقتے یار تویے......
ما را به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست...
بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت...........
کدام خانه ؟کدام آشیانه ؟صد افسوسبی تو شهر پر از آیه های تنهاییست...
به عشق کسی پایبند باش که برای تو و احساست ارزش قائل است...
آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟ عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ...
عشق ..️ دیده نمیشه احساس میشه مخصوصا وقتی کنارته️...
.عشق یعنی ..️هربار که نگاهش میکنی به انتخابت مطمئن تر بشی ......
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیرانآنقدر که تا دیدن او زنده بمانم...
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ استگاه میماند و نا گاه به هم میریزد...
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده استچه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد...
روز تولد تو میلاد عشق پاک است،برای شکر این روز پیشانیم به خاک است....
زادروزت شیرین ، پرعشق و نورآفرین باد....
گفتی سر خود گیر و ازین کوی برون رواین رابه کسی گوی که پا داشته باشد...
من تو را والاتر از تنبرتر از من دوست دارم...
من بودم و دل بود و کناری و فراغیاین عشق کجا بود که ناگه به میان جست...
تو رفته ای که عشق من از سر به در کنیمن مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم...
مرگ پیش از مرگ یعنی زندگی بی شور و عشقاین چنین مرگی شکارم کرد و در دامم کشید...
عشق یعنی چیدن یک بوسه از لب های یارعشق یعنی سوختن یک شمع در شب های تار...
چون همسفرعشق شدی، مرد سفرباشهم منتظرحادثه! هم فکرخطر باش..!!...
My solace is when Im with youآرامش من زمآنیه که با توام...
ای عشق همه بهانه از توستمن خامشم این ترانه از توست...
وحدت عشقست این جانیست دویا تویی یا عشق یا اقبال عشق...
گمت کردم مانند لبخندی در عکس های کودکی ام...
بعد از طلب تو در سرم نیستغیر از تو به خاطر اندرم نیست...
من حرفایی که نمیخوام بدونی رو هم فقط به تو میگم...
” ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺕ ” …ﺍﯾﻦ ﺧﻼﺻﻪ ﯼ ،ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !!!…️️️️...
همیشه آخر شدنم بد نیست ..اینکه مثلا عشق اخر کسی باشی که دوسش داری .....
هر چقدر بگوییم تنهایی خوب است،آخرش روزی قلب ات برای کسی تندتر می زند...
به دلم میگویم آن یوسفی هم که به کنعان برگشت استثنابود... تو غمت را بخور...
نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم .......
خوش نمی آید به جز روی تو ام روی دگر...
سردش بود!دلم رابرایش سوزاندم!گرمش که شد باخاکسترش نوشت خداحافظ ......
گره ی کور دلمدست تو را میطلبد...
عطر تو چون گلاب عشقمست کند خیال من...
اکنون که بدون تو نشستیمبا خاطره هایت همه جا دست به دست ایم...
میروی یک روز و با خود میبری روح مرا...
معجزه یعنی تو در خیالت گاهی به من فکر میکنی.......
اگه نبودم بهم قول بده واسه هیچکس اونجور که با من مهربون بودی،مهربون نباشی...
ساده نوشتن را چون ساده زیستن دوست دارم ، پس ساده می نویسم دوستت دارم .️️️...
ای لبانت بوسه گاه بوسه امخیره چشمانم به راه بوسه ات...
چشمی که جمال تو ندیدستچه دیدست !؟...
موسی عصایشمحمد کتابشو تو چشمانت...
آرزوی دل بیمار منی ...صحتی عافیتی درمانی...
دوسِت دارم به اندازهیِ تمومه آدمایِ دوست نداشتنیه زندگیم..!...