سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بودنت، دیدنت، بوییدنت، بوسیدنتو لمس ماه خوش نقش و زیبایی کهدر پشت ابر نگاهت پنهان ساخته ایمن شب را به لطف تماشای تو دوست می دارمتو همان آن عشقی هستی که در دلم جاری استو همان آن نوری که در تاریکی های زندگیم روشنایی می بخشدتو همان آن شیرینی هستی که در لبان تو جاری استو همان آن لطفی که در قلبت در آغوش گرفته ایمن با تماشای تو شب را به لطف دوست می دارمو با لمس ماه خوش نقش و زیبایی که در پشت ابر نگاهت پنهان ساخته ایآخر زیباتر از ماه...
شیرینی فرهاد مرا خواهد کشتاز بس که لطیفه گو شده با زن ها ....
هر روز عصرکنار فنجان گرم می نشینمبه عشق قهوه ی چشمانتآن را سر می کشمو خاطرات با تو بودن رامرور می کنمای کاش بودی شیرینی فنجانم می شدیمجید رفیع زاد...
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی غنیمت است چنین شب که دوستان بینی...
دو چشمت از عسل لبریز و لب هایت شکر دارد بیا هرچند می گویند شیرینی ضرر دارد زدم دل را به حافظ دیدم او امشب برای من «لبش می بوسم و در می کشم می» در نظر دارد اگر چه مثل نرگس نیست چشمش سخت بیمار است کمر چون مو ندارد او ولی مو تا کمر دارد لبش شیرین و حرفش تلخ و چشمش مست و قلبش سنگ درشت و نرم را آمیخته با خیر و شر دارد به یاد اولین بیت از کتاب خواجه افتادمشروع عشق آسان است بعدش دردسر دارد...
میزبانی اش با منمیز و صندلی اش با منعشق و شیرینی اش با منتو فقط باش و فقط باش و فقط باش.......
عجب تلخ بودشیرینی دروغ عاشق بودنش…...
شیرینترین شکلاتهای دنیا شیرینی یک لبخند تو را ندارد.ولنتاین مبارک دلبر شیرینم...
آدامسا بهمون میفهمونن هیچ شیرینی ای موندگار نیس...
اﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ …ﻣﺜﻼ: ﭘﺸﻪ ﻣﺸﻪ،ﮐﻔﺘﺮ ﻣﻔﺘﺮﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﭼﻮﻥ شیرینی ، ﭼﻤﺪﻭﻥ ﻭ ﻗﻤﻪ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟حواستون ب منه یا دارید تکرار میکنید!...
شیرینیات به کام رقیب است و تلخیاش عمری مرا به خلسهی بیداد میبَرَد......
اقوام ایرانی چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و تاریکترین شب در طول سال را تا صبح بیدار می مانند و در کنار دوستان و اشنایان خود به سرگرمی و شادی می پردازند تا از این حیث غم نبودن خورشید و سردی و تاریکی آن شب را فراموش کنند و بعد از تاریکی هنگامی که خورشید طلوع می کند یه رخت و خواب بروند.در آیین های دیرینه و کهن کشورمان شاهان قدیم در اولین روز دی ماه تاج و تخت شاهی خود را بر زمین می گذاشتند و در سپیده دم به دشت می رفتند و بر روی فرش ...
دو چشمت از عسل لبریز و لبهایت شکر داردبیا، هرچند میگویند: شیرینی ضرر دارد...
هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم /ما از تو به غیر تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده /صد بار اگر علقمه را فتح کنم هر بار دوباره تشنه برمیگردم/ کس پیش تو دم ز زور بازو نزند کو آنکه مقابل او زانو نزند/لب تشنه ز علقمه گذشتی آری دریا به رودخانه رو نزند...
زندگیمو دادی بر باد تو با شیرینی حرفات...
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده استچه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد...