متن اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اعظم کلیابی
علی را ضربه شمشیر زهر اگین از پا درنیاورده
علی زخمی عمیق از دست آن زخم زبانها داشت
چه شبها درد دل میکرد و با چاه و نفهمیدند
علی را ضربه سیلی آن نامرد بر زهرا زپا انداخت
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
خورشید علی باشد ونورش زهرا
از نور رخش جهان مولا زیبا..
گر میطلبی حاجتی از شاه نجف
روی دلی هم جانب زهرا بنما...
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
گفته اند آخر به یک گل کی می آید نوبهار
آنقدر خوبی که دنیا با تو میگردد بهار
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
با رفتن مادر بهارانم خزان شد
یک آسمان اختر زچشمم روان شد
وقت گل و لبخند و عید و دیده بوسی
مادر درون خاک تیره میهمان شد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
گفته بودی که بهاران بشود می آیی
فصل گل آمده و از تو نیامد خبری
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
هوایم را ز سر بردی هوایت را ببین دارم
تویی نامهربان اما هنوزم دوستت دارم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
امشب هوای خانه مولا معطراست
صدکهکشان ز یُمن قدومش منور است
پرسیدم ازیکی سببش را به خنده گفت
میلاد با سعادت عباس حیدر است
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
کس ندیده این چنین باب الحواّئج در زمین
حاجت ما را روا کرده به روز اربعین
دستگیری میکند از سائل کوی درش
باشد او نزد خداوند تعالی برترین
نذر کردم گر روا گردد دوباره حاجتم
یک شب جمعه بگیرم روضه ی ام البنین
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
با آمدنت بهار ، خواهد آمد
سرسبز و شکوفه بار ، خواهد آمد
وقتی که تو نیستی دلم می گیرد
بی تو غم روزگار خواهد آمد
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
اغازتولدت چه روحانی شد
با آمدنت شهر چراغانی شد
با مقدم تو باب نجات عالم
بیت علی و فاطمه نورانی شد
- اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
حضرت موسی ابن جعغر، در غل و زنجیر بود
از ستم های فراوان زمان دلگیر بود
گر چه آن باب الحوائج دستگیر عالم است
خود زجور روزگار ، از زندگانی سیر بود
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
امشب هوای خانه مولا معطراست
صدکهکشان ز یُمن قدومش منور است
پرسیدم ازیکی سببش را به خنده گفت
میلاد با سعادت عباس حیدراست
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
بانوی کاشانی:
آب در آتش بیافتد شعله ورتر میشود
دیدگانش از غم بی یاوری تر میشود
کی بنوشد آب سقای وفادار حسین
چون ببیند پیش چشمش غنچه پرپر میشود
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
عباس آمد تا وفا معنا بگیرد
جا در کنار یوسف زهرا بگیرد
عقل و ادب پا در رکاب مقدم او
عشق آمده از دست او امضا بگیرد
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
قبله گم کرده ام و نیست مرا قبله نما
قبله ام باش که دل سمت تو مایل شده است
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
از خانه ی ما بهار را دزدیدند
دلگرمی عشق و یار را دزدیدند
ما فکر زمستان و شب یلدایم
دزدان شب و انتظار را دزدیدند
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
از ذهن همه ترانه را دزدیدند
شور و شر عاشقانه را دزدیدند
شادی و نشاط و عشق و ایمان و امید
آن معنی جاودانه را دزدیدند
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
هرگز تو را هرگز گناهت را نمیبخشم
توبی وفا تر از همه بودی نفهمیدم
لعنت به انها که وفا را یاد من دادند
من هرچه دیدم از دل خوش باورم دیدم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
چون عشق همیشه ماندگاری مادر
آرامش روحی و روانی مادر
ای کاش همیشه جاودان می بودی
اخر تو بهشت جاودانی مادر
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
مادر نگران من و فردای من است
مادر همه فکرش غم دنیای من است
در هرنفسش بوی بهشت ابدی است
مادر نفسش بهشت و رویای من است
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
درجان ودلم همیشه هستی مادر.
هستی تو دلیل شور و مستی مادر
در درج دلم جواهری غیر تو نیست
خوش در دل و جان من نشستی مادر
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
منظومه عشق کهکشانم مادر
خورشید قشنگ آسمانم مادر
با تو همه جا همیشه شادم اما
بی توست ڪه بی نام ونشانم مادر
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
لبم را تا به مهرت باز کردم
به نامت عشق را آغاز کردم
چو دستم را به دستانت سپردم
ز شوق روی تو پرواز کردم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی