متن بهزاد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بهزاد
دست از سر غمگین دلم بردارید
از آجر این خرابه کم بردارید
من کاشیِ نازکِ دلِ سهرابم
اطراف من آهسته قدم بردارید
بهزادغدیری
تو که در حادثه ی کوچک حوضم
ابدِ ماه شدی....
تو که در خانه ی پُر پیچک قلبم
خودِ مهتاب شدی...
تو که در بازترین رایحه ی بی رمق قطره ی باران
به تکاپوی نگاهم غزلِ شاه شدی...
تو که در منزل کوتاه سکوتِ پُر حُزنم
پر فریاد شدی...
تو...
در نگاهت آنچه من دیدم، کَس دیگر ندید
خوشه ی خورشید چیدم از شب نیلوفری
حرف من بود آنچه دیگر شاعران هم گفته اند
عشق هرکس محترم «اما تو چیز دیگری»
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
تکه ابری بی پناهم آسمانم می شوی؟
چند بیتی عاشقانه میهمانم می شوی؟
آذر و آبان به سر شد، فصل پاییزم گذشت
خانه ام بی مهر مانده،مهر،بانم می شوی؟
تا غزلخوانی نمانده راه و تنها یک نفس
من قفس گم کرده ام تو آشیانم می شوی
پشت پرچین با اقاقی...