دو تا عاشق زیر بارون یکیشون خیس یکیشون نیس...
با خنده هات منو عاشق کردی
یک شهر پر از آدم و بیچاره از این عاشق بی عشق هر جا برود تنهاست...!
چه حکایت عجیبی است هوای پاییز! تنها را تنهاتر می کند و عاشق را عاشق تر
یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل... این بار اگر اصرار کنی / وای به حالت...!
عاشق آنست که حرفش به عمل ختم شود
عاشق حاضر جوابی ات شدم که هیچ دوستت دارمی را بی بوسه نگذاشتی...
ما گنه کاریم آری جرم ما هم عاشقی است آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست کیست؟
عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند عاشق آن است که دل را حرم یار کند
پرواز چه لذتی دارد؟ وقتی زنبور کارگری باشی که نتوانی عاشق ملکه بشوی؟
آغوش تو آرامترین نقطهی دنیاست هرچند که دیوانه ترین عاشق جهانی...!!
کنار دریا عاشق باشی عاشق تر می شوی و اگر دیوانه دیوانه تر
دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار.........