باران : تبِ هر طرف ببارم دارم دهقان : غمِ تا به کی بکارم دارم درویش نگاهی به خود انداخت و گفت من هرچه که دارم از ندارم دارم
نه که چشمان تو سرشار محبت باشد منِ بیچاره ز بیچارگی ام عاشق آنها شده ام !
به جز بیچارگی، عاشق ندارد چاره ی دیگر....
نمیدانم چرا، اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم