متن جوانه زدن

نشسته‌ام
کنار پنجره‌ای که باد از آن
بوی شکوفه‌های دیررس را
با خودش آورده...

درختِ حیاط
دیگر سوگوارِ سیبِ افتاده نیست،
با هر نفسِ نسیم،
برگ تازه‌ای می‌روید از دلش.

پرنده‌ها،
میانِ ابرهای روشنِ صبح
نمی‌پرند،
می‌رقصند...

کوه
بی‌صدا
دارد آفتاب را در آغوش می‌کشد،
آن‌قدر آرام
که انگار هزار...

بهار من باش
تا در هوای تو
چون درختی
جوانه کنم ...

سیزده‌بدر، وقتی زمین، دلت را صدا می‌ زند…

امروز، روزی‌ست که باد، زمزمه‌ی هزار آرزو را با خود می‌بَرَد
روزی که زمین، گره‌ی دل‌ها را باز می‌کند و رودها، دردها را می‌شویند. امروز، همه چیز بوی رهایی می‌دهد
بوی دل‌هایی که سبز می‌شوند…

سبزه را گره نزن که اسیر شود،...

خدا کند دلهره‌های این طرف سال شما
در آتش چهارشنبه سوری بسوزد!
ذرات خوشی در هوای روزمرگی‌های‌تان معلق باشد
و خنده‌‌های عمیق روی لب‌های‌تان
پررنگ‌تر از همیشه بنشیند!
خدا کند مهربان‌تر باشید...
و مهربان‌تر باشند
تمام آدمهایی که دلخوری،
بازدارنده‌ی حرکت محبت آنهاست!
سرخی را از آتش می‌گیریم و
زردیِ...