شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
از بجگی دوستداشتم صبح کنار پنجره بشینمو برای گنجشکهایی که میومدن تو حیاط خونه دونه بپاشم . وقتی دونه هارو میخوردنو باسروصدا اینور اونور میپریدن ، بهشون نگاه می کردم. بهم خیلی احساس آرامش میداد . منی که همیشه از سروصدا فراری بودمبا صدای گنجیشکا یه حس خاصی داشتم . حس آرامش حس امید به زندگی حس پر کشیدن تو آسمونا؛متن : حمیده امیدخواه (پریا)...
گوشه ی آغوشتجایی برایم باز کنجایی که انسانی نباشدجایی که حس آرامش باشدجایی که تنها من باشم و توجایی که دلتنگیجرأت آمدن نداشته باشد️️️...