متن کتاب نوای احساس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کتاب نوای احساس
تمامِ حسّ قلبِ عاشقم را
به گردِ سینهات پروانه کردم
تو را بوسیدم و بوسیدم از نو
میانِ نبضِ قلبت خانه کردم
پرترنّم گشت با بارانِ عشق
باغ در باغِ گلِ یاسِ دلم
صفحهی شطرنجِ دل، لبریز شد
از رخِ شاهِ تو ای آسِ دلم
قصّههای حالِ قلبم را بخوان
در کتابی که، هزاران باب شد
با خیالِ صورتِ نازِ نگار
سینهام، درگیرِ حسّی، ناب شد
برگه در برگه
محبّت
رخنه کرد
در دلِ گلبرگِ قرطاسِ دلم
من سرودم، عاشقی را پُرتپش
با صدای جیغِ الماسِ دلم
گوییا دیدارِ روی ماهِ یار
چون سهیلی بینشان، نایاب شد
ذرّه ذرّه، شورشِ موجِ دلم
بس که رویش را ندیده، آب شد
ژرفنای چشمههای شورِ دل
با تبِ داغِ عطش، بیزاب شد
بادِ امواجِ موافق هم، مدام
بهرِ کشتیِ نهان، ناباب شد
پ. ن:
«زاب»: زهاب؛ زهآب: ۱_ چشمه. ۲_ آبراهه.
بیزاب: منفی برای زاب.
در شبِ بیتابِ احساسِ دلم
نغمهگر شد، شورِ حسّاسِ دلم
ساعتِ صفرِ عطشزا، کوک گشت
با نوای سازِ احساسِ دلم
ساعتِ صفر است و دل،
بیتاب شد؛
چشمِ یار امّا،
درونِ خواب شد...
ساعتِ صفر است و من،
بیدارم و،
شاهدِ بیداریام،
مهتاب شد!
کاشکی میتاخت بر شطرنجِ دل، شبدیزِ مِهر
مات میشد بانوی دل، با دمِ پرویزِ مِهر
_«مات»:
۱_ حیران، شگفتزده، گیج، متعجب، حیرتزده، مبهوت.
۲- تیره و تار، رنگپریده، رنگرفته، کبود، کدر.
۳_ شهمات (اصطلاح بازی شطرنج)
_ «پرویز»: به معنای پیروز و فاتح، نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به...
کاش میشد کامِ جان، شیرین از آن، گلبوسهای
کز لبِ گلگونِ تو، میریخت بر کاریزِ مِهر
پ. ن:
_«شیرین»:
۱_ طعم شیرین. ۲_ نام همسر خسرو پرویز.
_«گلگون»:
۱_ سرخرنگ؛ به رنگ گل سرخ. ۲_ نام اسب شیرین.
«شیرین» و «گلگون» در اینجا مفاهیم اولشان مورد نظر است و در...
کاش...
.
.
.
کاش؛ امّا،
کِشتنِ این کاشها را سود نیست!
در دلم رویا شده، دنیای شوقانگیزِ مِهر
گرچه جانم کرده باور، منتهای مِهر را
لیک راهی نیست تا، آغوشِ عشقآویزِ مِهر
بستری کو تا دلم، احساسِ زیبایی کند
هر دم از: حسّ ترِ آرامشِ سرریزِ مِهر؟!
گر بهارِ بوسهات، دل را شکوفا کرده بود
غنچهی قلبم نمیشد خشک در پاییزِ مِهر
پ. ن:
_ «بهارِ بوسه»: تشبیه بلیغ.
_ «بهار، دل را شکوفا کرده بود»: استعارهی پنهان.
_ «غنچهی قلبم»: تشبیه بلیغ.
_ «مِهر»: ۱_محبّت. ۲_ خورشید. ۳_ ماه نخست فصل پاییز.
«پاییزِ مِهر»: تشبیه بلیغ...
در خیالم دیدهام، تنها گلِ آغوش را
در خیالم چیدهام، گلهایی از پالیزِ مِهر
ورنه حسّی؛ التهابی را نبخشیدی به من
از دمای شورِ هُرمافزای تند و، تیزِ مِهر
پ.ن:
«شور»، «تند» و «تیز»: ایهام تناسب؛ زیرا هر سه از یک سوی، در گروه مزّهها هستند؛ و از دیگر سوی،...
درد دارد قصّههای زندگی
چون که مرگ است عاقبت پایانِ ما
مرگِ سرخ امّا عزیزم مرگ نیست
شورِ پروازیست تا بیانتها
حسّ نابِ زندگی دارد به جان
التهابِ مردنی شاد و، رها
دوست دارم، هر زمان، پیشِ تو میآید دلم،
بشنوی رازی، که در سینه، معمّا میشود!
در خیابانِ غزل، اسمِ تو معنا میشود؛
کوچهباغِ عاشقی، با مِهر، پیدا میشود؛
روی هر کوچه، شماره مینویسم؛ چون فقط،
گفتنِ حرفِ دلم، با رمز و ایما میشود!