متن مهر و محبت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهر و محبت
وقتی که نگاهت به دلم داد درود
در کاغذیِ سینه، تو را عشق سرود
امواجِ عطش تا تپشِ مهر رسید
احساسِ تبی بر دلِ من روی نمود
دلباختهی چشمِ تو شد، شورشِ قلبم؛
چشمک بزن و مهر بدم، بر تپشِ دل!
باشد که دلبری را به کوی ما رسانی
زین دردها رهانی این دل آسمانی
با خندهای بهاری، غم از دلم زدایی
چون آفتاب شادی بر بام بیکرانی
در چشم تو ستاره، در جان من ترانه
آهسته قصهگویی از راز جاودانی
از بادهٔ نگاهت مستم چو موج دریا
در ساحل تماشا،...
من این صبح قشنگی را؛
که سرشار از گلِ مهر است،
به حسّ مهربانی،
در نگاهت،
میکنم تقدیم!
وقتی نگاهِ مهر، میتابی به قلبم،
میگردد احساسِ دلم، دلگرم و خرّم!
با نگاهِ مهربانت، مِهرزا میگردیو
بارشِ احساس را، بیانتها میآوری!
نگاهت کاشکی میآمد
کمی چشمک به دل میزد
و قابِ نابِ جانم را
جلا میداد
صفا میداد
به هر دم
وفا میکرد با قلبم
و دل را با خودش میبُرد
به پروازِ بلندِ مهر
و اوجِ پاکِ احساسات!
چشمهی عشقِ تو ما را به تماشا ببرد
تا به خورشیدِ تپشهای معلّا ببرد
عاطفه، گر که نباشد به سرای دلِ ما
بارشِ مِهرِ تو را غصّه، به یغما ببرد
دلم امشب صدای ساز میخواهد
نوای نغمهای دمساز میخواهد
دلم شاید کمی احساس میخواهد
از این دنیا کمی انصاف میخواهد
دلم امشب دو بالِ باز میخواهد
کمی رقص و کمی پرواز میخواهد
شاید قفس را باز میخواهد
نسیمی گرمِ اعجاز میخواهد
دلم امشب شبی آرام میخواهد
نگاهی مهربان، خوشنام میخواهد...
ای کاش؛ هر صبح،
بصیرت ببارد بر دل؛❤️🙏
و بشوید با مهر،
رنگ گلین دیوارهی دلها را!
.
خوشبو و پر از طراوتی ، چون یاسی
جز مهر و محبت و وفا نشناسی
اینگونه تو را شناختم مادر جان
با قلب شکسته هم پر از احساسی
❤️✨
@bzahakimi
هوای سیب لبخندت نمودم
کمی اهدا نما؛ با یک بغل، مهر
🍃🌸🍃
@bzahakimi
شده کارِ دل از: «احساس»، گفتن
به مژگان، گوهری، از مِهر، سُفتن
روان شد هر زمان، باغِ وجودم
به دنبالِ گلِ از نو شکفتن
در دلم رویا شده، دنیای شوقانگیزِ مِهر
بستری کو تا دلم، احساسِ زیبایی کند
هر دم از: حسّ ترِ آرامشِ سرریزِ مِهر؟!
نبضِ آرامش درونم میتپد
وقتی
باورم سرشار میگردد
از شکوهِ ناب و بیپایانِ مهر
عبادت، گر که هفتاد است، محصولِ درختش
بهینِ آن، تلاشی هست، سرشار از، اراده
همان کارِ حلال و، کسبِ مالی، مملو از: مهر
برای پایداری و، بقای خانواده
بعضی ز مردماند که با خندههای خویش
آرند شادی و شعف و خندههای بیش
لبخندشان چو نور فروزان به شام دل
تابان کند حیات و بزداید غم از پیش
چشمانشان چراغ ره و دستشان امید
در سایهسار مهر دلانگیزشان، خویش
ای دوست، باش آن که ز لبخند و خندهات
روشن...
فنجان قلبِ من پر از: مهر است؛
وقتی که صبح آغاز میگردد؛
جامِ وجودم، جاری از: «احساس»
با مهر، غرقِ راز میگردد...
در صبحِ پُرشورِ صفا، هردم
شد باورم با عشق، لبریزت
فنجانِ احساسم، پُر از قهوهست
از مهرِ چشمانِ دلانگیزت
دلم در بحر عرفان غوطهور شد،
ز عشق بیکران، آتش به سر شد.
نشان به دشمنم لبخندِ مهر است،
که نور عشق، شمع بام ره شد.
نه با کین، ره به سوی دل گشایم،
نه تیر خشم، راهِ رهگذر شد.
جهان را جز صفای دل نجویم،
که جز این هرچه...
طبیعت، شاد و سبز و، پرطراوت
به هر جا، پیکِ بزم و، سور، آمد
مدام از گوشههای مهربانی
صدای دلکشِ ماهور، آمد
مهربانی، نغمهای در جان دل
چون نسیمی در بهار آب و گل
چشمهای جوشنده از لطف و صفا
روشنیبخش ره شام بلا
دست گرمی بر تن سرمای درد
مرهمی بر زخمهای ناگزد
بیدریغ و بیغرور و بیریا
همچو باران در میان کهربا
هر کجا لبخند را معنا کند
غنچه را...