متن رنج انسان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رنج انسان
من از تاریکی تاریخ میگویم
من از دلمردگی ها و
من از آن کوچه باریک میگویم
من از شادی
من از خنده
من از خورشید تابنده
که می تابد
ولی افسوس..
من از لبخند زیبای هزاران گل
که پرپر گشتن و لاهیک می گویم
من از تاریکی تاریخ میگویم
من...
آنچه غیر قابل تحمل بود انسانها بودند نه زندگی
آدمها
عروسکها را دوست دارند،
اما
آدمها
آدمها را دوست ندارند،
ای کاش عروسک بودیم،
آدمها چیزی که جان ندارد و سرد و بی روح است و حرف نمیزند را دوست دارند!...
ای کاش عروسک بودیم!...
هرکسی که از راه رسید
بخشی از ما را قربانی کرد
قربانی گناهانش،
و ما هم همیشه در جهل باقی ماندیم.