متن رهائی از غم

*«امروز، شعری است که تو می سرایی...*
صبحگاهان، با نگاهت گلبرگِ خورشید را باز کن و بگو: "زمین، زیر پای من سبز است!"
ظهرها، اگر خستگی بر شانه هایت نشست، یادت باشد که رودها هم خمیده میشوند، اما همیشه به دریا میرسند.
عصرها، پرندهٔ امید را از قفسِ لحظه ها...

ا؋ـکار مان زنـבگے را مے سازב ..
با طرز فکرمان مے توانیم از غم رها باشیم و هم مے توانیم خوב را בربنـב غم کنیم..


مثبت فکر کنیم

به راه رب، گر صد سال ره‌سپار شوی
به یک نگاه، ز فیضش امیدوار شوی
ز سعی خویش، اگرچه به مقصد نرسی
به لطف رب، در این ره سزاوار شوی
دل از تلاش و ز رنج و غم ایمن مدار
که در پیالهٔ صبر، مغفور و رهاشوی
به بزم رب،...

ای دل، ز بیم و غصه رها باش، شاد باش
در راه حق، به نور خدا دلنهاد باش
یاران حق، ز رنج جهان بی‌خبر شدند
فارغ ز غم، ز داغ جفا، از خوبان باش
آن کو ز تقوا و ز ایمان نصیب برد
در دو جهان ز لطف الهی مراد...

به من می‌گویند که در کتاب‌ها به جست‌وجو چه می‌کنی؟
آن‌ها چه دانند که جهان در آنجا به لطف و جمال زیباست
در این ورق‌ها نه تنها علم و حکمت است
که دل‌های شکسته و آرزوها به رنگِ طرب‌هاست

چه سود از دنیای پر از غم و هراس،
که در...