متن شور و اشتیاق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شور و اشتیاق
تکرار میشوم در تو؛
هر لحظه؛
نو به نو...
گِره بزن به دهانم
لبانِ چون عسلت را
سپس ببوس و بنوشم
مرا چو جام شرابت
سپس برقص و ببینم
مرا به چشم خمارت
پیرمردی دید جوانی گفت در صحنِ دعا،
سواد نیست مرا، بخوان زِ دل آن نوا.
جوان به شوقِ رضا، نامِ اولیا میبرد،
تا رسید از لبِ او نامِ حجّتِ خدا.
گفت با سوز: «بگو، میشناسیش ای پیر؟»
گفت: «بیگمان، که بود آینهی نور و صفا.»
گفت: «پس، نام ببر، با...
صدایم کن:
با بازتابِ صداقت؛
تا من از حجمِ صدایت،
در وجدی شورانگیز؛
به شوقِ ناپایانِ پرواز؛
با پرِ نیاز،
پرکشم؛
آیم به سویت؛
شوم میهمانِ کویت!