پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
درد دلِ، دِلم.چندیست که دلم، این پا و اون پا کنان سوالی از من داشت. بالاخره خودشو به دریا زد. از گل سرخ یک سوال از سر دل سوزی : گل سرخ، این زیبا، این خوش بو، که نامش به همه آشنا و سمبل عشق و زیباییست، این چه ظلمیست این عمر کوتاه ؟سکوت من جوابِ درد دلِ دلم شد.یک صبح زود، که آفتاب هنوز خودشوکاملاً تو باغچهه پهن نکرده بود، رفتم به سراغ گل سرخ و دلم رو براش باز کردم.گل سرخ با همون عادتِ نرم و لطافت همیشگیش رو به من کرد و گفت: تو اون د...