بغل کن مرا چنان تنگ که هیچکس نفهمد زخم.... روی تن من بود٬ یاتو
معرکه را دوست دارم معرکه همیشه جنگ نیست همینکه تورا درآغوش بگیرم معرکه است
️️️️️️دوریِ راه به نزدیکیِ دل چاره شود...
چون حل نمیشود به سخن مشکلات عشق در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟...
تاکسی های سالخورده تا کارگاه اسقاط کار می کنند کارگرهای معدن تا فروریختن سقف آواز می خوانند و آدم های عاشق تا پایان دنیا رنج می برند . . .
کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم …...
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم
معشوق من شعر است و هر شعر وقتی نوشته میشود یک وصال است .