ابر تاریکم و از گریهٔ اندوه پُرم
بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد ما چترمان خداست
ابر اگر از قبله آید، تند باران میشود شاه اگر دزدی نماید، مُلک ویران میشود
یک شب دعای تشنه ی ما ابر می شود این روزگار زرد و سترون همیشه نیست
ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند ...
تشنه ی بارانم قصه ی ابرها را بنویس تا بشویم پنجره ی چشمانم را
طرح زیبایی در سر ابر است آبشاری به عظمت دریا
ابر دود سیگار خداست و باران اشکاهایش! به تنهایی آدم بر زمین میبارد
به خاطر آوردم خود را ابر سرگردان!
خانهام ابریست اما ابر بارانش گرفته ست