هر سو که نظر کنم تو هستی
به خدا هیچ کس در نظرم غیر تو نیست لا شریک لک لبیک خیالت راحت
خیالت بی خیالم نمیشود چرا ؟
جان به جانان همچنان مستعجل است
دوش در خوابم در آغوش آمدی وین نپندارم که بینم جز به خواب
غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت
اسراف کرده ایم خودمان را به پای عشق چون کودکی که در پی یک توپ پاره بود
سر پیری اگر معرکه ای هم باشد من تو را باز تو را باز تو را میخواهم
شدهای قاتل دل حیف ندانی که ندانی
بغض پنهان گلویم شده ای هرشب از دوری تو می میرم
تمام دارایی من دلی ست که احرام بسته و قصد طواف نگاه تو را کرده
چشمم ز غمت نمیبرد خواب
آغوش تو آرام ترین جای زمین است
اگه گاهى وقتا پاهات دردمیکنه واسه اینه که روزى هزاربارتوذهنم میاى ومیری️
من دست از سرت بر نمی دارم تا وقتی که آرام بگذاری اش روی شانه ام
چسبیده ام به تو بسان انسان به گناهش هرگز ترکت نمی کنم
هوشم نماند با کس اندیشه ام تویی بس
هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای اما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را
رفتی ای آرام جان آتش بجانم کرده ای نشتر غم را فرو در استخوانم کرده ای
بی تو تاریک نشستم تو چراغ که شدی ؟!
آدم نمیخواد که همه دوستش داشته باشن؛ میخواد یک نفر به اندازه همه دوستش داشته باشه!
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش ؟ آتش بوَد فراقت
شاید گاهی نشود یادت کنم... اما هرگز یادم نمیرود ک چقدر دوست دارم..️
قلب لبریز از غم امشب صدایت میکنم با اشتیاق دیدنت دل را فدایت میکنم️ برای تنها کسی که عاشقشم ️