یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
شبیه ی اسبانِ وحشی بود/ با بوسه ای/ رام شد!...
دنیابرای تماشای تواتفاق افتاد!...
آمدم نبودیبرگشتم بدون بوسه...
برف آشفته/ میبارد درونمپشت ِپنجره/ یخ میزند/تنهایی...
بهشتچه کوچک میشودوقتی تو را در آغوش میگیرم....
شادمانی /گم شده است/کوچه ها/پُراز اندوه و دلتنگی/چقدر/در خیابان/مُرده ریخته است...
نیمکت/بو می کشد/تنهایی را/پارک/خیس شده است...
سُرخیِ پیراهنت / که پاشیده شد /خیابان / شکوفه زد!...
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را...
هنوز/ سکوت/ ریخته در خیابان/پرت می شویم/ از این سکوت/به آن سکوت...