شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
با برگ ها نیامدیبا برف ها بیا......
بین من و تو هنوز...یه ریز برف میاد...به دیدنم که میای،لباس گرم بپوش...
سرزده باشمثل برفذوق مرگم کن با آمدنت...
من به تو دلگرمم با اینکه برف میاد......
باران یا برف...چه فرقی می کند؟تو که باشی ،هوا که هیچزندگی خوب است...
زمستون و روزای برفیش برام سرد نیستنتا وقتی که خاطرات گرمت همرامه......
میخواهم همانند مردم شهر محو سفیدی برف شوماما سیاهی چشمانت رهایم نمیکنددیوانگی دیدنت بالا میگیرد......
این زمستونم به یاد تو می مونمبرف و بارونم به یاد تو می مونم...
مهربانیمثل برف استهرچه را میپوشاند زیبا میکند…مهربان باشیم...
دلم سکوت کرد ، ولی حرف داشتیک روز سرزده بیا،شبیه برف باش...
در زمستان تنهاییحال و هوای پیر شدن دارمدر من همیشه برف گرفته و مندر برف پشت پنجره ام دارمدنبال رد پای تو می گردم...
کاش روزی برف می آمد که ما آدم نمایان دور از جان بشر!یک آدم برفی بسازیم...
برف را دوست ندارموقتی کرمانشاه اینقدر سرد است....
برف هم دلیل عاشقانه ای ستبرای سفر به آغوشت.عشق راهش را پیدا می کند....
خدا زیباستاین را در دانه دانه های برف می بینم...
یخ زدم در بارش این برف و کولاک زماناز زمستانی که دارم در بهار خویشتن...
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید.....
روز مادرپر از رد پای سنجاقکخورشید زیر برف...
بوسه برفکوه رابه هم ریختبوسه بارانزمین را غرق کردتو بیرون نیابرف و باران رابه گردن تو می اندازند ! ......
زمین، عروس شد و آسمان به حرف آمدچه شادباشی از این خوبتر که برف آمد...
کاش لباس زمستانی ات بودمو بعد تا همیشهبرف می بارید......
نه برف مرا مى ترساندو نه سرماولى در این حجم سنگین تنهایى امبراى گرم شدن بهانه اى ندارمجز این که دوستت داشته باشم ....
برف که میباردما غمهایمان رافراموش میکنیمانگار بر تمام تلخیهاپودر قند پاشیدهخدای مهربان ما......
برف ببارد یا بارانبرای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست !...
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد !...
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشیدآرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان...
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !...
هوا سرد است و برف آهسته باردز ابری ساکت و خاکستری رنگزمین را بارش مثقال، مثقالفرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ...
برف را دوست دارم چون فقط با برف می شودآدمی ساخت که هم درونش سفید باشد و هم بیرونش !....
ذرات برف همچون بوسه هایی هستند که از بهشت آمده اند...
آگه گفتی فرق من با برف چیه ؟برف میاد و به زمین می شینه، ولی من همین جوری هم به دل میشینم...
چشمان زیبایت را باز کن و ببین داره برف می بارهخدا امروز قشنگ ترین منظره ها رو برای تو ساخته...
در برف و باران چتر و بارانی ندارماما خوشم چون درد پنهانی ندارم...
رفتی و آسمان به حرف آمدتو نبودی چقدر برف آمد...
روی خیزران مرداب/ برف درخواب نیم روز/صدای تفنگ...
با من قدم میزنی در برفاما نمیدانم چرامَردم فقطجای قدمهای مرا میبینند ! ....
تو مثل منی برفراه میروی و آب میشوی....
به شادی مردم اعتماد مکن برفتا میباری نعمتیچون بنشینی به لعنتشان دچاری....
که دی سوار شد و آسمان به حرف آمدو پشت بند دوتا ابر تیره برف امد...
برف را دوست دارم چون فقط با برف می شود آدمی ساخت که...هم درونش سفید باشد...و هم بیرونش..! ا...
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شدهبرف ِ تجریش است و سوزش می رسد پاییِن شهر...
آسمونم دلش غصه دارهحق داره هرچی امشب ببارهجای برف باز می شینی کنارممطمئنم دیگه شک ندارمشک ندارم توام فکرم هستی.....
برف بارید به این شهرکجایی بی من؟کاش سردت نشود...دل نگرانم، برگرد....
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد...
باغِ صبور و خسته از دیماه غمگینشبرفی بدونِوقفه میبارد به تسکینش...
رفتند به داخل مه و همه مست شدنداز صفحه رادار همگی محو شدندانگار که برف و مه و کولاک و دِنادر سانحه هوایی همه همدست شدند...
یک دست کلاغو به یکی برف،زنگ را زددرخت زمستان...
زمستان بود وُبرف بود وُسرما بودزمستانی که جز خاطراتِ محوِ تودلم گرمِ هیچ ردپایی نبود...
زمستان است دیگردل زمین به برف گرم است من به تو …...
در این روزهای برفی آیا برای گنجشکان دانه ای ریخته ای ؟پرنده دل من نیز ، دیر زمانیست که در برف گیر افتاده . . ....