پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ استهر ثانیه دل منتظرت گوش به زنگ استدر قصه ی آغوش تو عشق پر خطر استتو ماه در این قصه و دل بچه پلنگ استبی گمان مستی در آغوش تو آسان بشودآغوش تو آغوش نه یک مزرعه بنگ استبی هوا بوسه بزن سر گیجه کمتر نشودهر دکمه ای از پیرهنت آغاز گر جنگ استنوشتی در آیینه آیین من آیین توستبا نقاب عشق این حضورت مایه ننگ است...
تیر نگاهتعطر هوایتو زنگ صدایتسلاح های مرگبارندحتی برای من!فیروزه سمیعی...
جای ساعتصدای تو هر صبحبیدارم می کند ؛هراسی از چرخش عقربه ها نیستبگذار صدای تو مُدامزنگ بزند . . .️️️...
یک دست کلاغو به یکی برف،زنگ را زددرخت زمستان...
بعضیوقتابهیکیمیگیکهدیگههیچوقتبهتزنگنزنهوبعدوقتیگوشیتزنگمیخورهامیدواریاونباشه!اینپیچیدهترینمنطقه......
خفته ها! زنگ چیز خوبی نیستشیشه ها! سنگ چیز خوبی نیستوصله ها را به من بچسبانیدبه شما انگ چیز خوبی نیستهای! عاشق نشو نمی دانیکه دل تنگ چیز خوبی نیستکری از پیش یک سه تار گذشتگفت: آهنگ چیز خوبی نیستگفته بودی شهید یعنی چهپسرم! جنگ چیز خوبی نیست....
ای کاشبعضی وقتا جرات اینو داشتیمکه گوشی رو برداریم و زنگ بزنیم و بگیمببین دلم واست تنگ شده بودواسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم...
ساعت قدیمی ام خسته استخوابش می آیدمن کوک می شومنمی آیی؟دارم زنگ می زنم!...
مامانم خیلی ...وقت بود رفته بود بازاروقتی اومد به بابام گفتیه زنگی میزدی حالمو می پرسیدیبابام اس ام اس های بانکو نشونش داد و گفتپیام های سلامتیت دایم میومد......
واژ ها در دهانم قفل شده اندتا کلید را بردارمتو زنگ زده و گریخته ای !...
صفر را بستندکه ما به بیرون زنگ نزنیم!از شما چه پنهان...ما از درون زنگ زدیم...
کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که میشود، همینطور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!...
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم !...