زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شاد باشی از این خوب تر که برف آمد
آمدنت قند را در دل من آب میکند برف را در دل زمستان
عشق یعنی امید، یعنی طراوت باران، یعنی سفیدی برف، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !
داره برف میاد ، بیا تو قلبم سرما نخوری !
برف آمد و پاییز فراموشت شد . آن گریه ی یک ریز فراموشت شد . انگار نه انگار که با هم بودیم . چه زود همه چیز فراموشت شد
راه ها/ در جستجوی/ جای پاهای باقی مانده اند. برف اب شده است
برف هرچه نرمتر و سبک تر بیاید سخت تر و سنگین تر می ماند غم هم
تو را همواره می خواهم نه گاهی داغ گاهی سرد که عشق تو همانند درخت کاج میان برف دوری هم هنوزم سبز و پابرجاست ...
حسد ایمان را در قلب انسان آب می کند آن گونه که یخ و برف در آب ذوب می شود
گفتی میز را بچین / می آیم / چقدر برف نشسته روی صندلی