«شنبه ها» خلوت اند کافه های شهر تلخی جمعه زیر زبان هاست هنوز...!
تلخی اخم این جهان به خنده ات شیرین شود هر روز من کنار تو اول فروردین شود
یک پایان تلخ بهتراز تلخی بی پایان است
خوشبختی سه ستون دارد : فراموش کردن تلخیهای دیروز غنیمت شمردن شیرینیهای امروز امیدواری به فرصتهای فردا ...
لطفا جوری خیالبافی کنید که وقتی حقیقت را فهمیدید تلخی اش حال زندگیتان را بهم نزند!
شیرینیات به کام رقیب است و تلخیاش عمری مرا به خلسهی بیداد میبَرَد...
یلدا چه اتفاق قشنگیست خوب من افتاده توی قهوه ی با تو نشستنم لب می زنی به تلخی فنجان قهوه ات لب های گر گرفته ی فنجان منم منم
من نباشم چه کسی جای مرا میگیرد؟ گاهی از تلخی این فکر، به هم میریزم...
تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند
شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند... اما تلخی هایش هر بار تازه اند،هربار تازه تر !!
من نباشم چه کسی جای مرا می گیرد؟ گاهی از تلخی این فکر به هم می ریزم...
تلخی بی کسی ام قهوه ی مر غوبم کرد