یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگاز چهار سو گرفته مرا روزگار تنگ...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود،دائم برای تو......
گاهی چقدر آدم دلش برای یک خیال راحت تنگ میشود ......
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند...
شاید هم جنس دل من,,, مرغوب نیست ,,,که آنقدر زود به زودبرایت تنگ میشود!!!...
من چه ساده امکه گمان میکردم اگر نباشم دلی برایم تنگ میشوداما حقیقت این است کهاگر نباشم فقط نیستمهمین....
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم تُراهر قدر افشرده ای دل را ، بیفشارم تُرا...
عرصه ی سخن ، بس تنگ است،عرصه ی معنی فراخ است، از سخن ، پیش تر آ، تا فراخی بینی وعرصه بینی....
خوابم نمی بردنه که خسته نباشمنه که دلم برای کسی تنگ شدهنهبعد از ظهر را زیاد خوابیدم!...
ناله را هر چند می خواهم که پنهان بر کشمسینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن...
روزی که جهاندیگر چیز تازه ای برایت نداشته باشدتازه دلت...برای مادرت تنگ می شود...