مرد یعنی تکیه گاهی امن.... یعنی بوسه ای از دوست داشتن ها،بدون شرم
هیچ درختی به خاطر پناه دادن به پرنده ها بی بار و برگ نشده است... تکیه گاه باشیم ، مهربانی سخت نیست..!
پدر یعنی مسئولیت،تکیه گاه یعنی هر چی غم و دغدغه و نگرانیه خودت به تنهایی به دوش بکشی و نگذاری آب تو دل خانواده تکون بخوره.
دیوار چین را بیخودی بزرگش کرده اند هیچ دیواری در دنیا مانند پدر تکیه گاهی محکم نیست...
پدر جانم دریا و کوه هم شما را یادم میاره چون دلتون یه دریاس و مثل کوه با عظمتی تولدتون مبارک تکیه گاه همیشگی من
کاش بدونی برکت دعای تو تکیه گاه آرزوهای منه بی تو هر فصل کتاب عمر من به خزون زندگی رسیدنه پدرعزیزم روزت مبارک
بالشت خودم را ترجیح میدهم، چرا که شانه های امروزی مثل بالشت های مسافرخانه اند، خوب میدانم سرهای زیادی را تکیه گاه بودند!
بی پناهی یعنی زیر آوار کسی بمانی که قرار بود تکیه گاهت باشد…
آتش است و در دل پاییز بر پا می شود این جهان گرم از وجود آذری ها می شود اهل آذر ماه یعنی دوست یعنی تکیه گاه در کنارش روی هر لب خنده پیدا می شود
تو تکیه گاهمی
آدمهایی که خودشون تو زندگی همیشه تکیه گاه بودن وقتی مشکلی دارن تنهایی رو بیشتر دوست دارن، چون عادت به تکیه کردن ندارن!
رو آیه های بارونی نوشتم بسته به تو جونم و سرنوشتم تو مظهر تحملی تو ماهی عشق منی برام تو تکیه گاهی
کاش یکی بود تو بغلش گریه میکردم دردودل میکردم وجودش ارامش بخشم بود میشد یه تکیه گاه محکم
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟