دل تنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم عاشق نشدی ، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
کاش من با تو قرنطینه شوم،حال کنم و سر انجام تو را عاشق و اغفال کنم
آقایی. .. بخند من عاشق اون خنده هاتم
چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود
اصلا خود خدا هم عاشق مو فرفری یاس! واسه همین اسم بهشتو گذاشت فر دوس ! تامااام...
با تو خوشبختترین عاشق تاریخ منم ای که آغوش پُر از زندگیات شد وطنم
کمتر بخند جانم خنده ات دلِ سنگ را عاشق میکند
تو فرق داری با همه ی دنیا من عاشق همین خاص بودنتم
دردم این نیست که او عاشق نیست دردم این نیست کہ معشوق من از عشق تهی است دردم این است که با دیدن این سردی ها من چرا دل بستم...
پدرم وصیت کرد که عاشق نشوم تو چه کردی که به گور پدرم خندیدم؟
زمین در دفترِ خاطراتش نام روزهایی که حالش خوب بود را بهار گذاشت و زیرش با قلمی سبز نوشت : آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار …
باران چه دلبری می کند برای بهار ! پاییز کم بود بهار هم عاشق شد …
کسی که میدونه اشتباه کردی و بازم ازت دفاع میکنه ؛ یا عاشقته ، یا مادرته
اسفند که عاشق شوی سال را با بوسه تحویل می کنی حتی اگر سال نو، نیمه شب از راه برسد...
تو میخواهی بدانی من عاشق چه کسی هستم؟ کلمه ی اول را دوباره بخوان
من عاشق لحظههای با تو بودنم
ولنتاین واسه بچه خوشگلاست ما زشت ها عاشق ننه بابامونیم
جنتلمن واقعی، اونی نیست که با چند نفره و آخرم یه دختر پاک میخواد، جنتلمن اونی هست که عاشق یه نفر میشه و برای رسیدن به اون یه نفر میجنگه...
من هیچ وقت اهل فیلم کمدی نبودم اما عاشق صدای خنده های توام واسه همین فیلمای کمدی رو انتخاب کردم... ببین ! من، هنوزم عاشقتم
کوچک اما مرد ساده اما صمیمی عاقل ام عاشق رفیق باش رفیق
وای از آن روز تو عاشق شوی و من معشوق پدری از تو درآرم که خدا میداند...
اگر روزی عاشق شدی … قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن … این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده …
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .
گفته بودند که عاشق بشوی میمیری اولین تجربه ام بود ، چه می دانستم ...