تو این سرمای زمستان با لبخندت کوچه ی دلم هوایش بهاری میشود
فقط لبخند بزن. لبخندت، تمام عمرم را «بخیر» می کند...
من برایت جان می دهم برای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است
لبخندت که مرا به مرگ می خوانَد ، کجاست ؟
از وسعت لبخند تو جان می گیرد زندگی بگذار لبخندت حال تمام روزهای مرا خوب کند
من برایت جان می دهم... برای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است
برایم کتاب بخر، و صفحه ی اولش بنویس “برای لبخندت، موقع بو کردنِ برگه هایش” همین …
بخند! هنوز می شود از گوشه ی لبخندت خورشیدی برداشت برای فردا...
بخند برایم...لبخندت را به هر زخمی که زدم خوب شد
بخیر می شود این صبح های دلتنگی ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت
بخند ای بر لبانت رنگ فروردین که لبخندت گواهی می دهد هرگز زمستان بر نمی گردد!!
لبخندت تعادل شهر را بهم میریزد تو بخند من شهر را از نو میسازم
تا ابد باید بخندی جان فدای خنده ات خط لبخندت شده امضای من ،میخواهمت
کنار منی و لبخندت تزریق جان است در من
لبخندت ... زندگی من است ، زندگی کن برای من جانم
به من بهانهای بده تا کنار تنهایی تو بمانم... یک لبخند بزن تا من بخاطر لبخندت بمانم
دنیایم را میدهم برای لبخندت... هراسی نیست ... شاد که باشی دوباره دنیا از آن من است...
به طُ بدهکارَم دستِ کمْ یِک جآن برای هَر لبخندَت
لبخندت دنیایم را تغییر میدهد....