لبخند می زنی به من از پشت ماسک، آه عطر گل رزی تو در آن سوی پنجره
«به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست»/ که هر که ماسک نزد از قبیله ما نیست
به روز حشر اگر می روی به سمت بهشت/ دو بسته ماسک ببر احتیاط در این است
دل می رود ز دستم، صاحبدلان خدا را/ بی ماسک و ژل مریضی خواهد شد آشکارا
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم/ چرا بی ماسک می آیی رفیق ناجوانمردم؟
ناگهان ماسک برانداخته ای یعنی چه؟/ مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
کاش تا محرم کرونا تموم نشه، یبار با ماسک بریم قیمه بگیریم یبار بدون ماسک
یک طرف ماسک/آن طرف روسری/بهار را نمی توان دید اندکی
امسال واسه عید شعر فرهاد و باید اینجوری خوند... بوی ویروس،بوی سوسک بوی ماسک رنگی بوی تند آب و الکل وسط سفره ی نو...
باد گرم وزیدن گرفت ماسکهای کاغذی در آسمان به پرواز در آمدند دلهای ما آتش گرفت(داغ شد) کرونا مُرد!
.............. ............................. تکذیب شد کمبود ماسک شجریان باز می خواند .................