آغوشت فصل نمی شناسد همیشه گرم است...
زمستان یک تو میخواهد یک تو که دستانش را بشود بی هیچ دلهرهای گرفت یک تو که بشود این خیابانهای یخ زده را گرم قدم زد
شهامت می خواهد سرد باشی اما گرم لبخند بزنی
امیدوارم روزای زمستونیت مثل دل من که از عشق تو لبریزه گرم باشه روزای زمستونیت قشنگ
زمستان است دیگر دل زمین به برف گرم است من به تو …
زمستان ها هرگز سرد نخواهند بود اگر تو خاطراتی گرم از شخصی خاص داشته باشی!
این که بدانی کسی جایی به فکر توست و در گوشهی گرم و امنی از قلبش جایی برای تو نگه داشته به لحافی نرم میمانَد که دور خودت بپیچی و از سرما در امان بمانی ...
هر جا که هستی، نگاهِ خدا سمتت عزیزترینم. زمستونت گرم، یلدات مبارک جانم...
یاد تو شمعی ست در دلم کوچک و همیشه گرم...
من ترسیدم و راز دوست داشتنت را مثل جنازه ای که هنوز گرم است در خاک باغچه پنهان کردم...
گرم را بر عکیس کن تا بفهمی دستانت نباشند من به چه دردی دچار میشوم