در مسیر خورشید تاختیم تا آن دم که سایه هایمان از ما پیشی گرفتندبه شب نشستیم هرگز اما به آن دل نسپردیم از این که طلوع ناگزیر اگر پیش از تنفس صبح، جان داده باشیم طلوع آفتاب بی معناست
ناخوانده ها زیاد است از نوشته های پر محتوای نویسندگان .
ورق خورد خاطره از دفترى زندکى
شب دل در نفر یک
خاک دل در نفر یک
خوشبختى همدم نفر یک
سختى همسفر من تنها
در دل شب و بهانه آسمان برای بودن رقم خورد
آهسته و آرام گذر از کنار کودکی ام چه بسا که دیگر پایان شب بهانه ایی...
در هیاهوی روزگار دنیای درونم را می بینم دنیایی که خالی از جنگ است اما چه کنم که دلم پیش فرودگاه هایی است که مسافرانش در انتظار رفتن .هر ثانیه که می گذرد دلم برای آدم هایی که نمیشناسم تنگ می شود گویا جهان را آواره کرده اند برایم گویا...
بچرخ ای چرخ گردون و سوا کن ناکسان را
بزن غُره بر این افلاک و بیدار کن جهان را
مهدی زاهد سیوکی
Mahdi zahed siyooki
کَس ندیدم که گم شد از ره راست
بچرخ ای چرخ گردون و سوا کن ناکسان را
بزن غُره بر این افلاک و بیدار کن جهان را