زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
سانیا علی نژاد
اومنیومِ من اینجاست ....
وقتی که ماه، سرب منجمدش را
روی لب های تو ریخت
به آتش سرخ قسم
دروغ های شیرینش را
سر کشیدم
تا که شاید
راز درونت، تناسخ پیدا کند
من در تو پیر خواهم شد
و تاریکی در استخوان هایت،
ته نشین می شود
تو در صورتم مرگ را ملاقات میکنی
صورت حقارت را
مث...
متن سانیا علی نژاد
کارآفرینی یعنی از بالای پرتگاه سقوط کنی و تا قبل از برخورد با زمین بتونی یه هواپیما بسازی......
متن سانیا علی نژاد
زندگی تویِ فقر باعث میشه آدم فقط برای بقا تلاش کنه نه پیشرفت......
متن سانیا علی نژاد
آره! من شیمی رو دوست داشتم، اما تا وقتی که مینشست بغلم، از غذایِ عروسی اکسیژن تعریف می کرد. به طرز آرایش کردن جیوه گیر می داد و بابت سخت گیری مندلیف غر می زد؛ اما دیگه اینکه خیال کرد مسئولیت هزینه هاش با منه و و جرم مولی ش رو هم من باید حساب کنم، باع...
متن سانیا علی نژاد
عاشق آن است که از جان بگذرد
در مشقت راه هموار و تن رام کند
تا رسد بر روی معشوق و آن نکنه نگاه
در شفقت نزد شاه، شفا، بس دلارام کند
- سانیا علی نژاد...
متن سانیا علی نژاد
یک در پی این جان و سرابی
در می کده دل خوش به نقابی
در جام و می ات شوق نیاید
تا در دل خود شور نیابی
- سانیا علی نژاد...
متن سانیا علی نژاد
من در تب و تاب، او در خیال خواب
من در چنگال آب و او در بند حجاب
چون تکه چوب خشکی شناور در آن
این منم که ماندم تنها با رنگ خشاب...
متن سانیا علی نژاد
من واژه ندارم که زِ تو نیک بگویم
من واژه ندارم که زِ تو نیک بگویم
نیکی ز تو و نام توست، دلِ دلدار
در گوشه ی صحنت که نشینم، پُرِ بغضم
من را که به آغوشِ به جز خویش تو نسپار...
متن سانیا علی نژاد
در نبردی نابرابر با خودم جنگیده ام...
در نبردی نابرابر با خودم جنگیده ام...
مرگ خود با دست خود را من به چشمم دیده ام
هرکسی از یک نفر در زندگی ناراحت است
من ولی از خویشتن هر روز و شب رنجیده ام
در سکوت شب میان واژگان گمگشته ام...
در میان بغ...
متن سانیا علی نژاد
درد من، بی تو جهانم پوچ و تو خالی شده
درد من، بی تو جهانم پوچ و تو خالی شده
رفتی از پیشم، شنیدم حال تو عالی شده
سرنوشتم بوده این اندوه و این چرخ عذاب
از نخستین روز سهم من بد اقبالی شده
روزها بعد تو کش دارند ای درد عزیز...
لحظه های رفتنت ه...
متن سانیا علی نژاد
میان شعر و غزل ها حضور تو کم بود!
و قامت قلم من بدون تو خم بود...
نبودی و شب و روزم به گریه سر می شد...
میان خنده هم حتی همیشه ماتم بود!
من و خیال و هوای نوشتن از عشق ات
از اینکه قبل تو احساس من فقط غم بود!
تو سیب سرخ جنانی که منعِ از تو...
متن سانیا علی نژاد
اَز بیدادِ زُلفِ آن دُختَرَکِ سیستانی
چِنین چَنگ میزَنَم بِه هَر ریسمانی
وَ یَقولُ الکافِر، یا لَیتَنی کُنتُ تراب
وَلی گویَم که بودَم کاش،یِک زندانی...
متن سانیا علی نژاد
قسم به حضرت عشق، وفا ندارد دل
قسم به موی سپیدم، حیا ندارد دل
حذر کنم ز تو؟ مگر به خواب بینی
قسم به بود و نبودت، جفا ندارد دل...
متن سانیا علی نژاد
چه کسی گفت ببری، شهرت لیلا را؟
چه کسی مجنون کرد، عابد شبها را؟
تکیه کردی به هرکس به آن زخم زدی؟
غلط کردی، پراندی خواب این شبها را...
متن سانیا علی نژاد
ای داد اگر من بشوم کیش تو ای درویش پیر
عاقبت باز به دامم میشوی مات در بیشه شیر
ادیبانی که نام بردی از آن، شاگردان من اند
چون که دارم من نَسَب، از همان دهقان پیر...
متن سانیا علی نژاد
همچو بهار در کفش ادیبان پای کردم
با این بادهء ناب، بسی یاد یار کردم
ندانم که چرا نمیگیرد تورا این صهبا
من که با بوی این نبیذ بسی حال کردم...
متن سانیا علی نژاد
قلب آدم شئ نیست. نمی شود دو تیکه اش کرد و هرکدام را دست کسی داد. قلب آدم مثل جسمش نیست؛ که هر روز پیش کسی باشد و عادت کند.
قلب مثل دست نیست که کنترلش کنی. که او را رام و مطیع خود کنی. قلب کسی را دوست نداشته باشد پس می زند. حتی نمی گذراد در آغوشش ب...
متن دلنوشته
من دیگر خسته شده ام... وازده شده ام از مصیبت های پی درپی. پس می خواهم تیرِ نگاهم را از نیمه ی پُرِ غمزده ی لیوان بردارم و به همان دو سانتی متر نیمه ی خالیِ دلخوشی اش نگاه کنم....
متن دل نوشت
شب صدای نفسی در غزلم میپیچد
نکند باز که دل ناله ی هجران دارد
- سپیدار...
متن تک بیتی
تجربه های اول همیشه تویِ ذهنت که نه ولی گوشه ای از قلبت میمونن، اولین عشق، اولین بوسه، اولین نفری که می کشی. من هنوز اون چهره ی رقت انگیز قدیمی م رو یادمه....
متن سانیا علی نژاد
ما برایِ اینکه زندگی کنیم باید عاشق یک چیز جاودانه باشیم. مثلا نوشته ها، آسمان روزی تاریک خواهد شد و دریا روزی جایش را به خشکی خواهد داد، اما جوهر نوشته ها همیشه روی قلب ها خواهد ماند....
متن سانیا علی نژاد
قلم را باخته ام دیگر ندارم چاره ای
ای خدا کاری بکن دیگر ندارم ماله ای
تا بر افکار خموش خود کشم در حادثه
ای خدا کاری بکن دیگر ندارم واژه ای...
متن سانیا علی نژاد
و تو تلنگری برای اشک هایم بودی!
آدمی خفته در خاک وجودم بودی!...
متن سانیا علی نژاد
با واژه ها، با جوهر خودکار و با ذغال نرمِ مداد بر صفحه ی روزگار خواهم رقصید اما نه مثل قاصدک رها در باد...
مثل بلور های منجمدی که با وقار سطح پهناور دشت را می پوشانند و یا مثل دود یک سیگار که در خانه می پیچد و ردش روی گچ بری های سپید جا خوش میکند و...
متن دلنوشته
دونستن حقیقت به عنوان یک دختر بهتر از کشف اون به عنوان یه زن 30 ساله ست... ....
متن خاص
وقتی که سعی خودم رو کردم که یک خودساخته یِ با سیاست باشم و قلبم رو برای ورود عشق به خودم آماده کنم، من رو دروغگو صدا کردن
وقتی که خودم رو از خانوادم جدا کردم تا آرامش درونیم رو دوباره پیدا کنم و بدونِ ذره ای دخالت و جنگ اعصاب زندگی کنم؛ من رو خیانت ...
متن دل نوشت
اتاقش بوی خودکشی میداد، بغلش که میکردی بوی ناراحتی مشامت را آزار میداد؛ چشمانش آه از چشمانش...
برای اولین بار چیزی را نشان نمی دادند، اما اگر به آنها خیره میشدی متوجه میشدی که هر شب می گریند.
با وجود تمام اینها میگفت: زندگی ادامه داره!
نمیدانم چه ...
متن دل نوشت
برای اصلاح این جامعه ی لعنتی نباید تلاش کرد... ....
متن خاص
آخرش میفهمی بی تفاوتی ضعیف ترین برخوردیه که میتونی داشته باشی. باید ذهنت رو باز تر کنی چون کلی انتخاب برای هر لحظه از زندگیت داری و اینکه متوجه ی این نکته بشی اوج پختگیه :)))...
متن دل نوشت
وقتی مهاجر باشی تیکه ای از خودت رو برای همیشه جا میزاری... ....
متن نوشته کوتاه
ادامه