کنار تو صاحب دنیام بگو که با منی همیشه
غیراز خیال جانان در جان و سر نباشد...
منو هیچکی نمیفهمه جز تو ی نفر...
بدون تو مگر شب ها صبح می شوند...
لعنت به اون شب که تا صبح گریه می کردم
خیال خنده های تو شد آرزوی هرشبم...
نگرانی، بدترین زهر معده است.
زمین گرد است و من گوشه ای یافته ام
سخت دلگیرم از دلی که سخت گیرِ توست
آتش… به جان خورشید انداخت و رفت عشق
نشسته در نگاهم، از این چشمه آب می خورد!
یه چیزایی هست که دست من نیست مثل دستات...
چشمانت شروع یک جنگ تحمیلی بود!
آغوش تو تنها مسکن منه ...
تو امروز من و تمام فرداهای منی
ای بر پدرت دنیا آهسته چه ها کردی .
به دیدار تو می آیم برایم بوسه ای دم کن ...
دلبران دل میبرند اما تو جانم میبری
من تو را با یک دنیا امید و آرزو دوست دارم
من همانم که شبی، عشق، به تاراجش برد
هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشو.
پدر نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
بخند بزار همه بفهمند قوی تراز دیروزی...
پادشاه من باش من زن رویاهات میشم...