آدم ها می آیند می...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

.
آدم‌ها
می‌آیند
می‌روند
می‌رسند
ولی من،
نمی‌رسم که نمی‌رسم که نمی‌رسم!

خیابان‌های کرج را
هر روز تمام می‌کنم
و این یعنی:
آواره‌گی همیشه تمام شدنی نیست!

من در این شهر غرق شده‌ام
کوچه‌ها گاهی به لطف
جسمم را به خانه می‌رسانند
و هربار
مادرم را پیرتر از بار قبل می‌بینم
که نوجوانی‌ام در چشم‌هایش پینه‌ بسته...

کاش مثل روزهای دوم دبستان
بیاید و این بار
مشق زندگی‌ام را به جایم بنویسد
که هرچه تمرین می‌کنم
باز هم
یاد نمی‌گیرم...

سیامک عشقعلی
ZibaMatn.IR
سیامک عشقعلی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

شعر سیامک عشقعلی، حس سرگشتگی و نرسیدن به مقصدی نامعلوم را در کرج به تصویر می‌کشد. روزمرگی‌های خسته‌کننده و پیری تدریجی مادر، نمادی از آوارگی و ناتوانی شاعر در یادگیری "مشق زندگی" است. او در میان خیابان‌ها گم شده و آرزوی بازگشت به سادگی دوران کودکی و کمک گرفتن از مادر را دارد.

ارسال متن