آدم ها می آیند می...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن آوارگی
- آدم ها می آیند می...
.
آدمها
میآیند
میروند
میرسند
ولی من،
نمیرسم که نمیرسم که نمیرسم!
خیابانهای کرج را
هر روز تمام میکنم
و این یعنی:
آوارهگی همیشه تمام شدنی نیست!
من در این شهر غرق شدهام
کوچهها گاهی به لطف
جسمم را به خانه میرسانند
و هربار
مادرم را پیرتر از بار قبل میبینم
که نوجوانیام در چشمهایش پینه بسته...
کاش مثل روزهای دوم دبستان
بیاید و این بار
مشق زندگیام را به جایم بنویسد
که هرچه تمرین میکنم
باز هم
یاد نمیگیرم...
تفسیر با هوش مصنوعی
شعر سیامک عشقعلی، حس سرگشتگی و نرسیدن به مقصدی نامعلوم را در کرج به تصویر میکشد. روزمرگیهای خستهکننده و پیری تدریجی مادر، نمادی از آوارگی و ناتوانی شاعر در یادگیری "مشق زندگی" است. او در میان خیابانها گم شده و آرزوی بازگشت به سادگی دوران کودکی و کمک گرفتن از مادر را دارد.