متن آوارگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آوارگی
.
آدمها
میآیند
میروند
میرسند
ولی من،
نمیرسم که نمیرسم که نمیرسم!
خیابانهای کرج را
هر روز تمام میکنم
و این یعنی:
آوارهگی همیشه تمام شدنی نیست!
من در این شهر غرق شدهام
کوچهها گاهی به لطف
جسمم را به خانه میرسانند
و هربار
مادرم را پیرتر از بار قبل...
سکوتِ ما گنهکاری است، خیانت با زبان سرد
در آتش نگاهِ او، دل از اندوه میلرزد
صدای گریه ی یک طفل، چه آتشها که افروخت
خدایا بر سر او هم، پناهی نیست، اگر دردیست
کجاست آن عدالتها؟ کجاست آغوش ایمن؟
که دستانش به لرز افتاد، دلش زخمی ز بیدرکیست
نگاهش...
زندگی ام در سه جمله خلاصه میشود:
گذشته ای که مانند خانه ای خراب بنا شد
اکنون که پس لرزه ای خانه ام را ویران کرد
و آینده ای که قرار است با آوارگی سر کنم
چه بود؟
غیر یادت های های من چه بود
نغمه ی شور و نوای من چه بود
در میان شهرک آشفتگی
کوچه نام آشنای من چه بود
جز غم دیرین ایام وصال
مژده دنیا برای من چه بود
یا که در این عالم سرگشتگی
اینهمه هول و ولای من چه...
شده یک روز دلت تنگ شود بغض کنی
فکر تو گنگ شود منگ شود بغض کنی
شده آوار شود شعر و غزلها به سرت
غم تو ساز بد آهنگ شود بغض کنی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
میرسد روزی شوم آواره ی کوی دگر
از همان کوی دگر باز شود روی دگر
از دل و چشمم تو افتادی دگر
هر چه کردی تا با خود کردی دگر