ادم خواران عاشق سرمای اتش در...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن برشی از کتاب
- ادم خواران عاشق سرمای اتش در...
ادم خواران عاشق سرمای اتش
در پستوی خانه نفرین شده، عزیزان گوشت مرا ذره ذره به دندان میکشند و صدای جیز جیزش سوار بر بوی تعفن جنازه ای زخمها و مردگی های اهالی، خود را به گوش هایم می رساند. و از من میخواهد که تمامش کنم.
اما من این بار آرام و بیذوق او را به سکوت دعوت میکنم؛ دست او و تمام آسیبها را گرفته و به ساکتترین و شبترین نقطه نفرین خانه میبرم.
سپس آرام آرام در میان اتاقکهای کوچک خاکستری رنگ درون جمجمهام میگویم.
میگویم و برای گفتههایم اشک میریزم. برای آن تکه گوشت در آسیاب دندانها، برای زخمهای کهنه، برای عفونت خانه، برای قتل ذوق آرزو و برای خودم؛ برای خودم اشک میریزم.
در جمله پایانی به همه میگویم که تاب بیاوریم. و توانم توانم را که گویی گرفته باشد، شاید هم خرد شده است یا که خسته است و به خواب رفته، چه کسی میداند شاید هم خودش به همین اندازه ضعیف است؛ هرچه هست میآوریمش اگر بتوانیم اندازهاش میکنیم و این،
این جا، همین جا که دردناک اما دوست داشتنی است را ترک میکنیم.
میرویم؛ به کجا را نمیدانم فقط میرویم، تا که چشمها نبینند چگونه برای معشوقههایمان آدم خوار شدهایم؛ و انکار کنیم زالوهای غمگینی هستیم که از فرط رنجمان یکدیگر را میمکیم.
شاید که خالی شد شکمهایمان از گوشت مزهدار یکدیگر چقدر که یکدیگر را دوست داریم و چقدر که این مزهها به مزاجمان تلخ میآید، اما همچنان این تلخی را میخوریم. رفتن که ما را شاد نمیکند اما حداقل یک نفر را نجات میدهد.
تفسیر با هوش مصنوعی
در این قطعه از "سرمای آتش"، راوی، تصویری هولناک از رابطهای خودویرانگر و آسیبزا را به تصویر میکشد. عاشقانی که مانند آدمخواران، یکدیگر را در کام رنج فرو میبرند، در خانهای نفرینشده گرفتارند. راوی، با پذیرفتن درد و رنج مشترک، به دنبال رهایی از این چرخه مخرب است، هرچند رفتن نیز راهی آسان و بدون درد نیست، اما شاید نجاتبخش باشد.
اشتراکگذاری