
ارام اتور
نثر ادبی، موضوعات اجتماعی
کوه پدر /کتاب سرمای اتش/نویسنده ارام اتور
صخره ای هیچکس را نمی پذیرم، وقتی که پدر کوه است.
باورم به صخره ها فرو ریخت، همیشه گویی به باد تکیه داده ام.
محتاطانه و بی انتظار می ایستم؛ حتی اگر بگویند سخت ترین صخره ی جهان پشت من ایستاده برایم اعتباری...
زنجیر عقاید/سرمای اتش ارام اتور
انقدر در یخچال عقایدشان حبسمان کردند، که در هوایی مانده ای تهو اورش فاسد شدیم.
نگهبانن درهای سرد خانه یشان نیز انقدر جامه در خمره ای این عقاید زدند که مستی عقلشان را پراند.
حتی توهم شادی این باده ی الوده انقدر سرگرمشان کرد که...
ادم خواران عاشق سرمای اتش
در پستوی خانه نفرین شده، عزیزان گوشت مرا ذره ذره به دندان میکشند و صدای جیز جیزش سوار بر بوی تعفن جنازه ای زخمها و مردگی های اهالی، خود را به گوش هایم می رساند. و از من میخواهد که تمامش کنم.
اما من این...
سرمای اتش
گفت مگر اتش هم سرما دارد و خندید.
با لبخند محوی همراهیش کردم و گفتم:بله چرا که نه.
اینبار بلند تر خندید و دیوانه ای را نثارم کرد،بعد هم راهش را کشید و رفت.
رفت...
رفت و اجازه نداد به او بگوییم که وقتی اتش جدایی پیوند پدر...
ارام اتور /دوام اوردن
به گمانم به گمانم در میان دوام اوردن ها معنایی که برایش دوام می اوردم بی معنا شده؛ اری دیگر دویدن در کوچه ها شادی اور نیست.
دوام اوردن در خانه انقدر طول کشید تا میان کوچه مملو از تازگی و ازادگی که التماسش را میکردم،...
ترک من کن سبز خوش رو
ترک من که..
سرمای تاریکی اتش نبض را به اسارت گرفت
که خانه ای رنگین کمان پس از زمستان سردخانه ای رنگ ها شد
ترک من کن سبز خوش رو
ترک من
که مبادا سرمایی صدایم ذوق غنچه ای شادت را به انجما ببرد...