مهتاب بود و چشم تو چون...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

مهتاب بود
و چشمِ تو
چون چشمه‌ای در سکوتی ژرف.
من
غرقِ نگاهِ بی‌امان شدم.

شاعر شدم
تا مستیِ چشمِ تو
بر قلمم بنشیند؛
تا در خاموشیِ واژه‌ها
قصه‌ی تو را
پنهان کنم.

شب‌ها
غزل سرودم،
در عمقِ شبی سیاه،
با فکرِ تو
دوباره
غم‌آلودِ جان شدم.

رفتی...
و با من مانده است
حسرتی دیرین—
میان سطرهای کهنه،
در خاطراتِ خاموش.

شاعر شدم
تا در دل هر بیت،
بی‌صدا
تو را
زندان کنم
و بی‌امان
به تماشایت

حسن سهرابی
ZibaMatn.IR
ارسال متن