زبانحال حضرت زینب کبری س خطاب...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار سید محمدرضا شمس
- زبانحال حضرت زینب کبری س خطاب...
«زبانحال حضرت زینب کبری (س) خطاب به رأس برادر»
(یا ثارالله)
بر سرِ نیزه، برادر ، بهخدا جای تو نیست
گرچه صوتی ز روی نیزه چو آوای تو نیست
جای تو عرش برین است نه بر روی زمین
خاک تیره، بهخدا لایق مأوای تو نیست
پسر حیدری و سبط پیمبر (ص) که به دهر
سرو چون شاخهای از قامت رعنای تو نیست
با چه رو شمر دنی کُشت تو را تشنه لبان ؟
دید چون رنگ به رخساره و سیمای تو نیست
به ولای تو سپردم دل محنت زده را...
که کنون در دل من غیر تولّای تو نیست
آمدم تا که ببوسم رخ گلگون تو را
چه بگویم که سری بر تن و بالای تو نیست
«خاک عالم به سرم، کز اثر تیر و سِنان
جای یک بوسهی من بر همه اعضای تو نیست» ۱
آنقدَر با سُمِ اسبان، به تنات تاختهاند
که نشانی دگر از پیکر و اجزای تو نیست
چشم من کاسهی خون است ز مظلومی تو
بهخدا عاطفه در سینهی اعدای تو نیست
کاش میشد که نبینم تن صد چاک تو را...
که توانی به دوچشمم به تماشای تو نیست
کاش میشد که دهم جان به غم فرقت تو
که بجز خون به دل خواهر تنهای تو نیست
با عزیزان تواَم همسفر شام بلا ـ
که درین قافله جز داغ غمافزای تو نیست
گرچه خون است دلم، صبر کنم پیشهی خود
تا نگویند که: این اُخت شکیبای تو نیست
از تو آموختهام خم نکنم قامت خود...
نزد دشمن که جز از مکتب والای تو نیست
به مقام تو کجا میرسد ای فانی عشق
صد چو مجنون که کسی نیز چو لیلای تو نیست
چون تویی خون خدا ، ای پسر شیر خدا
خونبهای تو بهجز خالق یکتای تو نیست
خون تو ریخت اگر روی زمین دشمن تو
وسعت روی زمین درخور دریای تو نیست
تو که هستی که همه شایق عشق تو شدند؟
نیست یک تن که بهجان عاشق و شیدای تو نیست
پَر قنداق تو بخشید به فطرس پر و بال
معجزی بهتر ازین نیز به امضای تو نیست
شرح عشق ازلی، درخور هر کس نبوَد
خامهی عشق به غیر از یَد بیضای تو نیست
عرش تا فرش، همه مست تولای تواَند
بادهای ناب تر از ساغر صهبای تو نیست
بی قرینی تو بهایثار و سخا ای شه حسن
حاتم طایی، یک حرف الفبای تو نیست
هر که دم میزند از همت و مردی و مرام
تار مویی ز سر زلف چلیپای تو نیست
وآنکه خود را ز کرامت بکند با تو قیاس
هر که باشد بهخداوند، مُثنای تو نیست
دم عیسیٰ ز شمیم نفسات معجزه کرد
انبیا را به جهان، غیر تمنای تو نیست
یوسف مصر، اگر شهره به زیبایی هست
گوشهای از رخ زیبای دلآرای تو نیست
«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد»
هیچ نوری بهجهان چون مَهِ سیمای تو نیست
تو شدی اُسوهی آزادگی و عشق، ولی...
جز دنائت سخن از دشمن رسوای تو نیست
(ساقی) دلشده در حسرت درگاه تو اَست
حرمی چون حرم و عرش مُعلّای تو نیست
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، مرثیهای جانسوز از زبان حضرت زینب (س) خطاب به سر بریدهٔ امام حسین (ع) است. شاعر با زبانی شیوا و حزنآلود، عظمت و جایگاه والای امام حسین (ع) را به تصویر میکشد و مصیبت جانکاه شهادت ایشان را به زیبایی بیان میکند. حضرت زینب (س) با اشاره به شجاعت، ایثار و مقام معنوی امام حسین (ع)، غم و اندوه عمیق خود را از فقدان برادر و بی حرمتی به آن حضرت ابراز میدارد و عشق و ارادت بیکران خود را به ایشان نشان میدهد.