کمی مرام چرخ کن برای ابتکار...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار سید هادی محمدی
- کمی مرام چرخ کن برای ابتکار...
کمی مَرام چَرخ کُن
برای ابتکار های رفتنت
که قلبِ لَنگ پایِ من
نمیرد از اذانِ لَخته لخته ی
هَوار های رفتنت
کمی سُکوت جور کن
در اوج انتقام اُمّتِ بهانه ها
فقط نگاه کن که خوش نشسته ای
میان اولین عیادت از گلوله و کمانه ها
کمی یَواش تر برو
کسی به فکر چرخشِ جسارتِ دَر است
یتیمِ خودکشانگیّ باور و
اَعوذ بِکْ مِنَ الهُجوم حرفهای آخر است
کمی دُچار و مبتلا
در آستانه ی رَواق روحِ من غروب کن
و با مُرور آیه ی سپاس و لاله ی هراس
از انتهایِ شانه ی جنازه ام رسوب کن
کمی دُعای انعقاد
برای خونِ جاری از دهانِ پلک ها بخوان
و در قیامِ آرواره ی کثیف کرکسان
بر ادعایِ عاشقانهی خودت بمان
کمی کَباب کُن دلِ شبیه توله سنگ را
به یاد مردِ بد قواره ی بهانه پوش
که در سپاه تو
هَدر نموده آخرین فشنگِ جَنگ را
کمی تو بیشتر، فقط کمی
گناه آخرش به پای من
ولی اجازه نذر کن
بر آدمی که آمده به جای من
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، التماس شاعر به معشوقی است که او را ترک کرده است. شاعر از سرعت رفتن معشوق، انتقامجویی او و بیرحمیاش رنج میبرد و از او میخواهد که آهستهتر برود، کمی در کنار او بماند و به احساساتش توجه کند. شاعر با تصویرهای دردناک از مرگ، خون و جنگ، عمق رنج خود را نشان میدهد و در نهایت، گناه جدایی را به گردن خود میاندازد و از معشوق میخواهد که جای او را بگیرد.