مادر واژه ای که با جانم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

مادر، واژه‌ای که با جانم نوشتم و در هر هجا، عطر بهشت را استشمام کردم.

نه خستگی، که عطر دل‌انگیز دعاهایش را در "شب‌بیداری‌های پی در پی" حس کردم. "دلواپسی‌های گاه و بیگاهش" را که خواندم، دریافتم که هر کدام، دانه‌های تسبیحی از نگرانی‌های نابش بود که مرا به آغوش امن و گرم زندگی هدایت می‌کرد.

دور واژه‌ی "مادر"، قابی کشیدم از شکوفه‌های بهاری؛ همان‌هایی که با هر بهار، مژده‌ی طراوت و تازگی می‌آورند. چرا که هر غنچه‌ای که در باغ زندگی‌ام شکفت، هر گامی که از تاریکی به سوی نور برداشتم، و هر آرزویی که جامه‌ی حقیقت پوشید، همگی مدیون عشق بی‌کران و ایثار بی‌دریغ اوست. او نه فقط مادر، که ریشه‌ی تمام سبزینگی‌های وجود من است؛ ریشه‌ای که با محبت سیرابم کرد و با صبوری، مرا تا اوج آسمان‌ها پرواز داد. آری، او سرچشمه‌ی هر آن چیزی است که مرا زنده و شاداب نگه داشته است.

مادر، ریشه ی تمامِ سبزینگی های زندگی ام🌱

ZibaMatn.IR
زهرا ایمن زاده/نویسنده
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این متن، ستایشی عاشقانه از مادر است. نویسنده با زبانی زیبا و تصویرگر، عشق، فداکاری و تأثیر عمیق مادر را در زندگی خود توصیف می‌کند. خستگی‌های مادر، دعاهایش، نگرانی‌هایش، همه مظهر محبت بی‌کران اوست که نویسنده را به رشد و شکوفایی رسانده و او را به ریشه وجودش تشبیه می‌کند.

ارسال متن