شادمان از پسِ پاییز دویدم شاید، که بهار در پسِ دستان تو پنهان باشد. باد بر شانههایم وزید و هر بار ، صدای قدمهای تو در کوچههای خیس تکرار شد. اما بهار نیامد، و تنها باران است که گامهای تو را بر سنگفرشِ بیکسی به یاد میآورد
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.