مهر آمده باز مهربانی رفته...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

مهر آمده باز..
مهربانی رفته ..
عاطفه رفته سفر..
بیدها سایه ندارند، که به زیر چترش خستگی در بکند پدر پیر زمان؛
خبر ازمجنون نیست
سروها قامتشان خم شده از جور فلک
و صنوبرها هم یادشان رفته وفا
عصر عصر دلتنگی هاست
زمهریر است اینجا ...
کاش بودی سهراب۰۰۰
شهر من گمشده در تاریکی ست
شهر من شهر فراموشی هاست
مردمانش هر روز، همچنان برگ خزان میریزند
چه کسی فکر دل درناهاست
همه در تاریکی
همه در بیم و هراس
همچو مرغان مهاجر به هوای کوچ اند

آسمان هم ابری ست
وزمین گریان است
سر هرکوچه شهر حجله ها گشته به پا
خاک غم پاشیده بر سر و روی زمان

دکه ها باز،ولی دکه ی غم که
به جای شادی، میفروشند به مردم غم را،
شهر من شهر فراموشی هاست
نارون سخت دلش آزرده
نرگس و مریم و لاله، همگی دلواپس،

آه سهراب ...
نبودی وندیدی که چه کردند
با مردم این آبادی

خانه هاشان اباد !!!
همه ماتم زده و حیرانند

آب را گل نکنید!!!
از همین آب گل آلود گرفتن ماهی !!!
خوب شد تا که نبودی سهراب
چون تودرخاطر خود، یک دشت شقایق داری
آسمانت آبی ست..
در کنارت ..
پاسبان ها همه شاعر هستند !!!
بگذار در خاطره ات دشت ها باز فراخ کوه ها باز بلند....
قاصدک رقص کنان ...

دشت آباد وگلستانه پر از بوی علف
پر از،عطر گل مریم و سوسن باشد

اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR
ارسال متن