به هر چیزی که دل بستم
از او آواز می آمد:
دَمِ باد و نمِ باران
کمانِ پاک و رنگینِ پس از آن
از پرستوی سبُکباران
گُلِ سرخ و پرنده
از هیاهوهای گنجشکان
میانِ برگ برگِ خاطراتِ مِهرآمیزِ درختِ تاک
و حتّی اشک های ماه
در وداع از کلبه ی خورشید، غمخواران
به هر چیزی که دل بستم
از او آواز می آمد
نه تنها هر چه زیبایی
که هر زشتی، از او آواز می آمد
که تار و پودِ این دریا
به هم پیوسته است اینجا
و زشتی در مقامِ خود
بسی زیباست
ZibaMatn.IR